هشدار درباره مترجمان متوهم
چندی است پدیدهیی در عرصه نشر کتاب در ایران ظاهر شده است که میتوان نام آن را پدیده «مترجمان متوهم» گذاشت. این پدیده، گرچه هنوز آنچنان گسترش نیافته که دیگر نتوان جلو رشد آن را گرفت ولی در صورت پنهان ماندن از نگاه منتقدان و رویش احتمالی آن با بدعتی تازه و نوظهور در نشر کتاب روبهرو خواهیم شد که پیامدهای فرهنگی زیانباری خواهد داشت. منظور از «مترجمان متوهم»، برخی مترجمان فارسیزبانند که با ترجمه و انتشار چند کتاب چنان دچار توهم و خیال باطل میشوند که خود را همسطح و همسنگ نویسندهیی میپندارند که کتابی از او را ترجمه کردهاند.
بازتاب صوری این توهم هماکنون روی جلد برخی کتابهای ترجمهیی نمایان شده است. چندی است که ما با کتابهایی روبهرو میشویم که روی جلد آنها نام مترجم بدون ذکر عنوان «مترجم» در کنار نام نویسنده حک شده و در نگاه نخست چنین مینماید که کتاب دو نویسنده داشته است؛ یکی خارجی و دیگری ایرانی!
این پدیده که به تدریج ابعاد مضحکی بهخود گرفته، در سالهای اخیر و ظاهرا با بده و بستانهایی میان برخی ناشران و معدودی از مترجمان به وجود آمده و به یک ناهنجاری فرهنگی تبدیل شده است. شیوع این توهم میتواند به جامعه فرهنگی و فکری ما آسیبی جدی بزند تا جایی که همه ما به تدریج و بسیار ساده و راحت بپذیریم که کسانی ایده یا اندیشههای دیگران را در روز روشن و جلوی چشمان ما به عنوان تولید خودشان صاحب شوند و ما هم مدام به احترامشان کلاه از سربرداریم.
در اینجا نه بزرگ نشان دادن جایگاه نویسنده منظور نظر است که با آفرینش اثری در عرصه ادبیات یا اندیشه، نشانی ارزشمند از خود به جا میگذارد و کتابش را شایسته ترجمه به زبانهای دیگر میکند و نه کوچک کردن مرتبه مترجم که افزون بر آموختن و تسلط بر ریزهکاریهای یک یا چند زبان خارجی، بر چم و خم زبان مادری اشراف دارد و فن ترجمه را هم فراگرفته است بلکه قرار گرفتن هر یک از این دو در جایگاه واقعی خویش است.
شمار کتابهای ترجمهیی که سالانه در کشورهای اروپایی، امریکای شمالی و بسیاری از کشورهای صنعتی به چاپ میرسند، گاه بیش از نیمی از کل کتابهای منتشر شده را تشکیل میدهند که شامل آثار کلاسیک، کتابهای مشهور و ماندگار و پرخواننده زبانهای گوناگونند. با نگاهی به این کتابها که به یکی از زبانهای اروپایی ترجمه و منتشر شدهاند، خواهیم دید که حتی نام نویسندگان نامداری که ترجمه کتابی را نیز در کارنامه خود دارند به ندرت روی جلد کتاب نقش بسته و تقرییا در تمام موارد نام مترجم در صفحات درونی کتاب آمده است. البته استثناهایی نیز یافت میشود، کسانی مانند والتر بنیامین و تئودور آدورنو که با همکاری هم برخی آثار مارسل پروست را به آلمانی ترجمه کردند، یا اریش فرید، شاعر سرشناس و مترجم آثار ویلیام شکسپیر به زبان آلمانی. اما نام این افراد سرشناس نیز با ذکر عنوان «مترجم» در روی جلد یا در صفحات اول کتاب آمده است.
چندی پیش مترجم و مدرسی ایرانی که دانشآموخته یکی از زبانهای اروپایی است، نشانیهای دو کتاب را میداد که یکی را داستایوفسکی و دیگری را بوریس پاسترناک از زبانهای دیگر به زبان روسی ترجمه کرده بودند و اسم هر دو این نویسندگان نامدار، اینبار در کسوت مترجم در صفحه داخلی این کتابها و به اصطلاح در شناسنامه کتاب آمده بود. با کاوش و جستوجوی بیشتر خواهیم دید که جز در ایران و شاید یکی، دو کشور عربزبان (آن هم نه درباره همه کتابها) در هیچ جای دنیا رسم نیست که اسم مترجم را روی جلد کتاب بیاورند؛ آن هم بدون ذکر عنوان «مترجم»، بلکه اغلب در صفحات داخلی کتاب از مترجم نام میبرند و جلو نام او هم مینویسند: مترجم.
اینکه در ایران از قدیمالایام رسم بوده است، نام مترجم روی جلد کتاب بیاید، مشکلی نیست و میشود با آن کنار آمد و آن را جزو ویژگیهای نشر کتاب در ایران به شمار آورد. گرچه همان طور که پیشتر اشاره شد، این رسم خاص دنیای نشر کتاب در ایران است، جایی که حتی برخی مترجمان جایگاه خود را بالاتر از نویسنده کتاب میپندارند ولی این ویژگی و پنداشت نادرست قرار نیست تا آنجا پیش رود که جایگاه نویسنده و مترجم مخدوش شود و در نگاه اول این شبهه در خریدار و خواننده کتاب به وجود بیاید که کتاب را نویسندهیی خارجی و نویسندهیی ایرانی نوشتهاند!
«مترجمان متوهم» با این کار اثری را، حداقل به طور صوری، به نفع خود مصادره میکنند. با دیدن این گونه کتابهای ترجمهیی در ایران، روشن نیست که این دستهگل را ناشری نابلد و ناآشنا به حرفه خود به آب داده است یا مترجمی متوهم؟
این پرسش را با روزنامهنگاری در ایران که خود نیز گهگاه ترجمه میکند، در میان گذاشتم و علت را جویا شدم. این روزنامهنگار در پاسخ نوشت، ناشری را میشناسد که با دو مترجم سرشناس کار میکند. وقتی کتابشان آماده چاپ بود، یکی از مترجمها در یادداشتی تاکید کرده بود که اسم من و نویسنده با یک اسلش از هم جدا شود و در یک خط بیاید. بعد هم توضیحش به ناشر این بوده که مردم نویسنده را نمیشناسند و کتاب را به خاطر اسم من میخرند و برای همین هم باید اسم نویسنده و اسم من (البته بدون عنوان «مترجم») درست در یک خط و با یک فونت روی جلد بیاید. همین روزنامهنگار میگفت عصر همان روز با همسرم در دفتر یکی از ناشران بنام شهر قراری داشتیم و دوباره همین بحث کنار هم قرار گرفتن نام نویسنده و مترجم، بدون ذکر عنوان «مترجم» جلوی اسم دومی را پیش کشیدیم. ناشر محترم میگفت اگر این ماجرا را پیگیری کنید فکر میکنم خیلی ضرر میکنید. میشود قضیه ملانصرالدین که نشسته بود سرشاخه و همان شاخه را میبرید. این را پیگیری نکنید که همه شهر با شما چپ میشوند!بههر حال گذشته از نیاز به کندوکاو در کیفیت آثار ترجمهیی در ایران که پرداختن به آن مصداق مثنوی چند تُن کاغذ است، این رسم تازه و بدعت نوظهور، رفتاری است غیر اخلاقی، غیرحرفهیی و ناعادلانه. خاصه آنکه جز تعداد انگشت شماری از نویسندگان خارجی هیچ کدامشان نه خبری از ترجمه و انتشار کتابهایشان در ایران دارند و نه نفعی از آن نصیبشان میشود؛ فقط به تازگی «شرکایی» در ایران پیدا کردهاند!در حال حاضر در حوزه نشر در ایران شمار اینگونه کتابها که اسم مترجم را بدون هیچ القابی کنار نام نویسنده میگذارند، هر روز بیشتر میشود و این احتمال وجود دارد که اندک اندک تعداد بیشتری از «جمع مستان» (یا مترجمان مست از شهرت) به این ایده ناب برسند و در زمانی نهچندان دور، فقط نام خودشان را روی جلد کتابهایی که ترجمه کردهاند جاودانه و نام نویسنده بیزبان را روانه صفحات درونی کتاب کنند.
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع: اعتماد- خسرو ناقد